قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: آنجا که می گوید نمی دانستم آخرین خانه بشر هم مخارجش این اندازه سنگین است! حداقل برای ما که با حقوق های لاغر و لاجان، سَر می کنیم! با ماهی یک میلیون و سیصدهزارتومن!
همه که آخر روستا ندارند و قطعه ای در آرامستان های رایگان، نصیب اموات شان نمی شود!
لطفاً درد ما را بنویسید... بیاورید که برای ما، مُردن هم سخت است... ما با قرض از عمو و دایی، برای اموات مان گور دست و پا می کنیم...
در قبرستان به راه می افتم و از خودم می پرسم علت گرانی قبرها چیست؟ در حالیکه نگاهم از سنگ های مرمر سبز، گرانیت قرمز، دانه طلا و نانوِ سفید، جدا نمی شود و در مکان های مرغوب ترِ آرامستان می چرخد! آنجا که حتماً قیمت شان چرب تر و چاق تر است!
حالا که فهمیده ام مَظنه قبر یک طبقه در مرکز استانم، پانزده تا سی میلیون تومان ناقابل است و می شود گور خویش را هم پیش خرید کرد، بیش از پیش دلم برای این تجارت که بوی کافور می دهد، می سوزد! برای خودمان که در صف ایستاده ایم!
عجیب نیست که دوست بزرگوار از قبرها که دچار تورم شده اند و هزینه شان تنگدست و کم بضاعت را می آزارد، می نالد. چون عزیزش را با قرض و قوله به خاک سپرده است. چون این ضرب المثل که میّت روی زمین نمی ماند آنچنان که باید با حال و روز این زمانه سازگار نیست!
می بینم که چه جور فقدان پول، مرگ های گران و نرخ به روز قبور، عرق شرمندگی می آورد گاهی. آن هم وقتی نمی دانی درگیر فقدانِ پدرِ نازنین ات باشی یا قیمت دفن و کفن!
به نظرم همه با هم، اول برویم برای اموات و درگذشتگان مان فاتحه ای هدیه کنیم و بعد از خدا بخواهیم رونق از این خرید و فروش بیفتد!
حالا که بهای قبرها دستم آمده، نرخ یک تکه زمین که قرار است خانه آخرمان باشد، سوال این است طبق کدام قانون، قبرستان ها به خوش جا و بدجا تقسیم می شوند؟ طبق قصه ثروت و فقر آیا...!؟
قبرستان شهر را می کاوم؛ اکثریت اموات یا چندطبقه برهم آرمیده اند یا بخاطر مدیریت های من درآوردی سال های اخیر، سنگ قبرهایشان در کمترین فاصله ای از هم نصب است.
از کنار مدفن های خانوادگی مسقف، از چهارگوشه پُردرخت و اعیان نشین گورهایی که بعد از هجرت شان هم مرفه تر با دنیا خداحافظی کرده اند.
نظر شما